من ، خدا را دیدم

فارغ  از  وهم  و خیال

لحظه ای را که محمد ، ز ِ " حراء " می آمد

و به خود می فرمود :

قل هو الله احد

*****

من ، خدا را دیدم

لحظه ای را که علی ، فتح ِ خیبر می کرد

و شباشب هنگام

 توشه ای بهر ِ یتیمان می برد

*****

من ، خدا را دیدم

داشت با فاطمه صحبت می کرد

و به او می فرمود :

خلقت ِ عالم و این چرخ و فلک

همه از عشق ِ تو بود

******

من ، خدا را دیدم

آن دمی را که ملائک به خدا می گفتند

تسلیت  بابتِ هفتاد و دو تن

******

من ، خدا را دیدم

در تمام ِ لحظات

و به هر سمت نظر می کنم از چشم ِ دلم

باز هم می گویم

من ، خدا را دیدم



تاريخ : یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:گفت و گو با خدا, | 7:20 | نویسنده : مجید حیدری |
صفحه قبل 1 صفحه بعد